Monday, June 6, 2011

حكومت يا مردم؟

حكومت يا مردم؟

مسئله اى كه امروز مي خواهم در اين وبلاگ مطرح كنم بررسى حكومت ايران و ديدگاه ما ايرانيان و همچنين عملكرد ما ايرانيها نسبت به اين مسئله است. آيا حكومت كنونى ايران جدا از مردم ماست يا اين مردم است كه اين حكومت را بدين شكل و ساختار در اورده است.مشكل را در كجا بايد جست و همچنين چه راهكارهائى را ميتوان دنبال كرد.

از دوران بعد از انتخابات ايران اتفاقات زيادى در مورد انتخابات و همچنين نظام حاكمه بر ايران چه از سوي رسانه هاى داخلى و به خصوص از طرف رسانه هاى خارجى رخ داده است. در عصر جديد كه همه چيز به صورت شفافانه از رسانه هاى مختلف به خصوص اينترنت جارى مى شود اخبار و اطلاعات به روز و جديدى را روانه خانه ها ميكند و اينگونه شفاف سازيهامنجر به كسب اطلاعات اقشار مختلف در بسيارى از زمينه ها به خصوص در زمينه ى سياسى ميشود. شايد آمار واقعي در مورد مقبوليت و مشروعيت نظام حاكمه در ايران اين موضوع را اثبات كند كه قشر اعظمى از مردم خواهان تغيير در نظام سياسى و اجتماعى و اقتصادى ايران هستند. اين موضوع را ميتوان به راحتى در وبلاگهاى مختلف، در فيسبوك يا توئيتر و همينطور در خبرگزاريهاى فارسى bbc وvoa شفافانه مشاهده كرد و همچنين در صف نانوائيها و تاكسى و اتوبوس و مترو اين نارضايتى ها را از سوى مردم نسبت به حكومت صراحتا ميتوا لمس كرد. اما در اين بين به اين مسئله كمتر پرداخته شده است كه چرا اين نظام حاكمه شكل گرفته و يا نقش مردم در اين ميان چيست؟ ماوراى اينكه هزينه هاى زيادى براى از بين بردن ديكتاتورى بايد پرداخت چه كارهاى ديگرى را مى توان انجام داد؟ وقتى به تاريخ ايران نگاهى اجمالى مى كنيم به اين قضيه كامل واقف ميشويم كه همواره قدرت و حكومت دست عده اى محدود بوده كه حكمرانى ميكرده اندو قشر عوام و رأيت هم منتقد آن كه چرا ما از اين قدرت محروميم وچرا قدرت دست عده اى محدود است و ثروت را بين خودشان سهم ميكنند و چيزى براى ما باقى نمى ماند ديكتاتورى در كشور ما تاريخچه ى طويلى دارد و اين قضيه ريشه در فرهنگ ما ايرانى ها دارد. در نظام دموكراتيك هر شخصى به تناسب جايگاه و موقعيت اجتماعيش سهمى در قدرت حكومتى كشور دارد.ولى متأسفانه در كشور ما هنوز اين احساس مسئوليت و اين احساس و اشتياق به وجود نيامده است و اغلب ايرانيها انرژى بيشترشان را روى بر اندازى حكومت فعلى صرف كرده اند و شايد اين سؤال هم در اذهان عمومى پيش آمده كه بعد از اين حكومت چه كسى يا چه كسانى خواهند آمد و چه كار با مردم خواهند كرد؟ و اين قضيه بعد از سركوب سختگيرانه ى حكومت دومين علت كاهش اعتراضات مردمى در عرصه ى خيابانى بود.

البته من به عنوان نويسنده ى اين مقاله اين منظور را ندارم كه نبايد اين حكومت را بر اندازى كرد يا در آن اصلاحات كلى انجام داد بلكه منظور بنده اين است كه ما مردم در خود و فرهنگ ديكتاتور پرورانه مان تغيير ايجاد كنيم. يعنى هم بايد به فكر از بين بردن نظام ديكتاتورى باشيم و هم به صورت موازى در خودمان و خانوادهايمان هم تغييرات اساسى بدهيم. مگر نه اينست كه سرنوشت هر مملكت دست خود مردم است؟ مگر نه اينست كه سرنوشت هر كشور در دست اعضاى خانواده ها و تك تك اعضاى جامعه است؟ آيا از خود تا به حال اين پرسش را كرده ايم كه آيا در خانواده هايمان توانسته ايم نظام دموكراتيك ايجاد كنيم يا بين اعضاى جمع دوستانمان توانسته ايم اين فضا را ايجاد كنيم. اگر اين كار را نتوانسته ايم پس چگونه اين مجموعه كه جمعيت كشور ما را تشكيل ميدهد مي تواند يك نظام سكولار يا دموكراتيك را داشته باشد!؟ اين نوع احساس مسؤوليت ميتواند كل جامعه ى ما را تحت پوشش قرار دهد تا حتى روحانيت و تمام اعضاى جامعه را به سمت و سوى دموكراسى خواهى سوق دهد. ما ميتوانيم اين حس دموكراسى خواهانه را از خودمان شروع كنيم ، اگر به عنوان پدر خانواده هستيم بتوانيم به همسر و فرزندانمان فضا بدهيم بدون اينكه خارج از موازين خانواده و قوانين و استانداردهاى جوامع داخلى و بين المللى باشد.اگر فرزند خانواده هستيم ميتوانيم در عين مشاركت با خانواده آينده خود را رقم بزنيم.اگر به عنوان مادر خانواده هستيم ميتوانيم در جايگاه خود با أگاهى و هوشيارى فضاى مناسبى را بدون حذف كردن صورت مسائل ايجاد كنيم.اگر در جمع دوستان يا همكارانمان هستيم بدون زير اب زنى و فضاى مناسب و دوستانه و كار گروهى اهدافمان را پيش ببريم اين مسائل همه وهمه به خود ما ايرانيها بر مى گردد و اين ما هستيم كه ميتوانيم سرنوشتمان را آنگونه كه شايسته اش هستيم رقم بزنيم و در پايان به قول كامبيز حسينى و سامان اربابى:
چاره حتما جز اينه كه ناله ى شبگير كنيم.

No comments:

Post a Comment