Monday, May 16, 2011

چگونه فكر مي كنيم؟

انسان ها همواره در حال فكرند: در حال صحبت كردن، هنگام انجام هر فعاليتي، موقع معامله و حتي مشاجره. آنها اغلب در حال قضاوت فكري اند بي آنكه خود بدانند و در بسياري از موارد بر اساس قضاوتشان عمل مي كنند. در ميان انبوه انسانها دسته اي نيز يافت مي شوند كه به نحوه فكر كردن خود فكر مي كنند و در صورت لزوم آن را تغيير مي دهند. اين قبيل افراد به خود اجازه مي دهند كه افكارشان رشد كرده و دائما به روز شود و به جاي تصميم گيري بر اساس استدلال هايي كه تاكنون به چگونگي شكل گيري آنها نيانديشيده باشند از قدرت خود بهره مي گيرند تا همه چيز را به پرسش بكشند.

ما از كدام دسته ايم؟ آيا شده به جاي فكر كردن به يك موضوع به نحوه فكر كردن و ساختار فكري خودمان انديشيده باشيم؟ تاكنون پيش آمده كه بي هيچ تعصبي درباره افكار خود و همچنين فكر غالب بر جامعه مان فكر كنيم يا اينكه پرسش درباره برخي موارد از قبيل موارد مذهبي و عرفي را با توجيه برتري آنچه كه به اعتقادمان خدا گفته به عقل بشري بر خود نفي كرده ايم؟

به عقيده نويسنده اين متن آنچه كه انسان را از ساير موجودات متمايز مي كند تقدس خود ساخته انسان نيست كه با طرح نظريات داروين به درستي شكسته شد، بلكه آن عنصر تفكر است كه همه چيز را مي تواند پرسش كند و در پاسخ به پرسش هايش به تحقيق بپردازد. شايد تنها قدرت انسان نسبت به ديگر موجودات و آنچه كه انسان ها را در درون خود متمايز و متفاوت مي كند خرد، قدرت تفكر و تركيب آن با نوع نگرش، قصد و انگيزه وي باشد. خواندن اين متن مي تواند اين سوال را در برابر خواننده قرار دهد كه: از خرد خود چگونه استفاده مي كنيم؟

No comments:

Post a Comment