Thursday, June 16, 2011

رازهايى از استيو جابز،

Steve_Jobs

در عصر جديد، تلفن هاى هوشمند،كامپيوترها و شبكه هاى اجتماعى نقش مهمى را در زندگى بشرى ايفا مى كنند. همين نياز به استفاده از اين ابزار ها باعث شده تا شركت هاى آى تى و شركت هاى توليد كننده محصولات آى تى بيش از پيش رونق بگيرند. در اين بين برخى شركت ها بسيار موفق تر و پيشگامانه تر از بقيه رقبا شتاب گرفته اند و سهم بيشترى از بازار را در دستان خود دارند.

از جمله ى اين شركتهاى بزرگ و غول آسا مى توان به اپل، گوگل، مايكروسافت، ياهو و آى بى ام اشاره كرد. اما در بين اين غول هاى كامپيوترى اپل بيش از پيش در حال سبقت گيرى از رقباى خود است. و با رشد اقتصادى تقريبا عمودى خودش اين مسئله را به همگا ثابت كرده است.

امروزه كمتر جوانى را مي توان يافت كه برند اپل را نشنيده باشد و يا مجذوب محصولات اپل نشده باشد. اين امر به علت كيفيت بالاى محصولات اپل چه از لحاظ سخت افزارى و چه از لحاظ نرم افزارى است. زمانى كه سخن از اپل در محافل مختلف پيش مى آيد حتما نام استيو جابز مدير عامل موفق اپل هم به گوش مى رسد. يكى از دلايل شهرت و محبوبيت استيو جابز نوع بيان و نوع معرفى محصولاتش در كنفرانس هاى مختلف اپل است و شايد به نوعى هم، شخصيت دوست داشتنى و لباس پوشيدن جابز مزيد برعلت باشد.

اما واقعا چرا همه اپل را با استيو جابزمى شناسند؟! و چرا محصولات اپل هميشه كيفيت و از همه مهمتر حسى متفاوت را به متقاضيان و مصرف كنندگان ارائه مى دهد؟ راز اين امر در چيست؟!

اخيرا كتابى تحت عنوان رازهاى خلاقيت (ابتكار) استيو جابز The innovation secrets of Steve Jobs كه يكى از دوستان نزديكم از نمايشگاه كتاب امسال برايم هديه گرفته بود را مطالعه ميكردم. اين كتاب از انتشارات Mc Graw Hill ونويسنده اش Carmin Gallo است. نكات بسيار جالبى را توانستم در اين كتاب در مورد اپل به خصوص استيو جابز پيدا كنم، كه چكيده آن را اينجا برايتان مى نويسم تا شما هم بتوانيد از آن بهره كافى را ببريد.

ابتكار و خلاقيت راز اصلى شركت اپل است، كه به دور از هرگونه كليشه سازى ديگرى مي باشدو اين امر باعث رشد روز افزون اپل شده است. اما اين ابتكار و خلاقيت چگونه ميتواند شكل بگيرد؟ به نظر نويسنده اين كتاب، جابز قواعد و اصول خاص خود را دارد و پيروى از اين اصول باعث شده تا بتواند به اين موفقيت دست پيدا كند، اصولى كه جابز از اعماق وجودش به آنها اعتقاد دارد و نوع مديريتش را بر اين اساس و اصول چيده است. به نوعى مى توان گفت او چتر اين اصول را هميشه بر سر اپل نگه داشته.


اين اصول عبارتند از:

١-هر آن چه را كه عاشقش هستيد انجام دهيد،
جابز همواره در كارش و تمام زندگى اش از اعماق دلش تبعيت كرده است. ما سواى زندگى پر فراز و نشيب جابز كه از ترك تحصيلش گرفته تا فروختن درب نوشابه هاى كوكاكولا و حتى اخراجش از شركتى كه خودش بنا نهاده بود،(من نمى خواهم در اينجا زندگينامه ى استيو جابز را توصيف كنم، اگر مايل باشيد مى توانيددر اين لينك http://atalebi.com/مطلب/رایانه/473/زندگی-نامه-استیو-جابز-مدیر-ارشد-عملیاتی-شرکت-رایانه-ای-اپل/ و يا در اين لينك http://fa.wikipedia.org/wiki/استیو_جابز زندگينامه اش را به طور كامل بخوانيد.) همواره دنبال علايقش بوده و كارهايى را كه عاشقش بوده با تمام وجود انجام مى داده است. البته خودش هم اين ادعا را دارد كه از اين طريق مى توان تفاوت را در كار ايجاد كرد و به صورت متفاوت به كار فكر كرد.

٢-تاثير مثبتى بر دنيا بگذاريد،
جابز افرادى با ديدگاهها و افكار شبيه به هم را جذب مى كند. كسانى را كه ديدگاهها و افكار خود را با همديگر سهيم كرده و ايده هايشان را به اختراعات متحول كننده تبديل كنند. شور و اشتياق سوخت اصلى اپل است و ديدگاههاى جابز مقصد را خلق مى كند، تا با تاثيرى عميق دنيا را متحول كنند.

٣-ذهنتان را روشن كنيد،
ابتكار بدون خلاقيت به وجود نمى آيد و براى استيو جابز خلاقيت، ارتباط چيزهاى مختلف است. جابز اعتقاد دارد كه مجموعه اى از تجربه هاى گسترده درك ما را نسبت به تجربه ى بشرى گسترده تر مى كند. شعار اصلى اپل متفاوت فكر كردن است و اين، يكى از اصليترين كليدهاى موفقيت اپل به شمار مى رود.شايد اينكه متفاوت فكر كردن مسئله اى پيچيده و سخت به نظر برسد، اما از خودمان بايد پرسش كنيم كه اصلا چرا سخت و پيچيده است، ذهن ما آنچه را كه مى تواند انجام مى دهد فقط اين ما هستيم كه مى توانيم ذهنمان را به كدام سمت سوق دهيم و آنچه را كه ديگران نمى بينند ما به روشنى ببينيم.




٤-آرزوهايتان را بفروشيد نه محصولاتتان را،
براى جابز كسانى كه محصولات اپل را مى خرند صرفا مصرف كننده نيستند، بلكه آنها افرادى با انگيزه ها، آرزوها و اميدهاى مختلف هستند. جابز محصولاتى را مى سازد تا به آرزوهاى مصرف كنندگانش جامه عمل بپوشاند و به خاطر همين امر است كه خيلى ها مجذوب محصولات اپل مى شوند. چون در حقيقت مى توانند آن حس و حال را در دستانشان تجربه كنند.

٥-به هزار چيز نه بگوييد،
به گفته ى جابز سادگى نهايت پيچيدگى است. از طرح هاى آى پاد گرفته تا آى فون، از بسته بندى محصولات اپل گرفته تا كاركرد وب سايت اپل ، همگى به سادگى طراحى شده اند. ابتكار يعنى حذف چيزهايى كه ضرورت ندارد، بنابراين ضروريات خود را نمايان خواهند كرد شايد اغراق نباشد اگر بگوييم اصليترين دليل فروش ٢٥ ميليونى آى پد در يك سال اخير سادگى و راحتى كاربران در استفاده از اين محصول است. همواره طراحى هاى ساده اپل مشتريان را به سمت خود كشيده و فرهنگ استفاده از كامپيوتر، وب،كتاب،اخبار، مجلات،گيم و.... را تغيير داده است.


٦-تجارب بزرگ را مجنون وار خلق كنيد،
جابز اپل استور را با استاندارد طلايى در خدمات مشترى درست كرد. اپل استور با معرفى ابتكارات ساده عنوان بهترين خرده فروشى جهان را به خود اختصاص داده كه توانسته ارتباط عاطفى خود را با مشترى حفظ كند.


٧-بر سخنتان چيره شويد ( استادانه سخن بگوييد)،
جابز برترين داستان گوى( شركتى) جهان است و محصولاتش را به شكل هنرى خاصى توصيف مى كند. شايد شما خلاقترين ايده پرداز در جهان باشيد اما اگر نتوانيد مردم را در مورد ايده هايتان به هيجان آوريد، خلاقيتتان اهميت پيدا نخواهد كرد.

هر كدام از اين هفت اصول همواره چراغى بر سر راه شركت اپل و استيو جابز بوده است. اين قواعد نه تنها براى اداره شركت بلكه براى زندگى شخصى افراد هم مى تواند اصولى مفيد و پيش برنده باشد. هر يك از اين هفت اصل را مى توان در كارمان يا زندگيمان سر لوحه قرار دهيم. و هر يك از ويژگيهاى فوق مى تواند شما را به متفاوت فكر كردن به چالش بكشد. من هر كدام از اين اصول، كه مى تواند در ابعاد مختلفى از زندگى و كارمان تاثير
بگذارد را برايتان مى نويسم.

١-كار ( هر آن چه را كه عاشقش هستيد انجام دهيد )
٢- بينش ( تاثير مثبتى بر دنيا بگذاريد )
٣-افكار ( ذهنتان را روشن كنيد )
٤-مشتريان ( آرزوهايتان را بفروشيد نه محصولاتتان را )
٥-طراحى ( به هزار چيز نه بگوييد )
٦-تجربه ( تجارب بزرگ را مجنون وار خلق كنيد )
٧-سخن ( استادانه سخن بگوييد )

Monday, June 6, 2011

حكومت يا مردم؟

حكومت يا مردم؟

مسئله اى كه امروز مي خواهم در اين وبلاگ مطرح كنم بررسى حكومت ايران و ديدگاه ما ايرانيان و همچنين عملكرد ما ايرانيها نسبت به اين مسئله است. آيا حكومت كنونى ايران جدا از مردم ماست يا اين مردم است كه اين حكومت را بدين شكل و ساختار در اورده است.مشكل را در كجا بايد جست و همچنين چه راهكارهائى را ميتوان دنبال كرد.

از دوران بعد از انتخابات ايران اتفاقات زيادى در مورد انتخابات و همچنين نظام حاكمه بر ايران چه از سوي رسانه هاى داخلى و به خصوص از طرف رسانه هاى خارجى رخ داده است. در عصر جديد كه همه چيز به صورت شفافانه از رسانه هاى مختلف به خصوص اينترنت جارى مى شود اخبار و اطلاعات به روز و جديدى را روانه خانه ها ميكند و اينگونه شفاف سازيهامنجر به كسب اطلاعات اقشار مختلف در بسيارى از زمينه ها به خصوص در زمينه ى سياسى ميشود. شايد آمار واقعي در مورد مقبوليت و مشروعيت نظام حاكمه در ايران اين موضوع را اثبات كند كه قشر اعظمى از مردم خواهان تغيير در نظام سياسى و اجتماعى و اقتصادى ايران هستند. اين موضوع را ميتوان به راحتى در وبلاگهاى مختلف، در فيسبوك يا توئيتر و همينطور در خبرگزاريهاى فارسى bbc وvoa شفافانه مشاهده كرد و همچنين در صف نانوائيها و تاكسى و اتوبوس و مترو اين نارضايتى ها را از سوى مردم نسبت به حكومت صراحتا ميتوا لمس كرد. اما در اين بين به اين مسئله كمتر پرداخته شده است كه چرا اين نظام حاكمه شكل گرفته و يا نقش مردم در اين ميان چيست؟ ماوراى اينكه هزينه هاى زيادى براى از بين بردن ديكتاتورى بايد پرداخت چه كارهاى ديگرى را مى توان انجام داد؟ وقتى به تاريخ ايران نگاهى اجمالى مى كنيم به اين قضيه كامل واقف ميشويم كه همواره قدرت و حكومت دست عده اى محدود بوده كه حكمرانى ميكرده اندو قشر عوام و رأيت هم منتقد آن كه چرا ما از اين قدرت محروميم وچرا قدرت دست عده اى محدود است و ثروت را بين خودشان سهم ميكنند و چيزى براى ما باقى نمى ماند ديكتاتورى در كشور ما تاريخچه ى طويلى دارد و اين قضيه ريشه در فرهنگ ما ايرانى ها دارد. در نظام دموكراتيك هر شخصى به تناسب جايگاه و موقعيت اجتماعيش سهمى در قدرت حكومتى كشور دارد.ولى متأسفانه در كشور ما هنوز اين احساس مسئوليت و اين احساس و اشتياق به وجود نيامده است و اغلب ايرانيها انرژى بيشترشان را روى بر اندازى حكومت فعلى صرف كرده اند و شايد اين سؤال هم در اذهان عمومى پيش آمده كه بعد از اين حكومت چه كسى يا چه كسانى خواهند آمد و چه كار با مردم خواهند كرد؟ و اين قضيه بعد از سركوب سختگيرانه ى حكومت دومين علت كاهش اعتراضات مردمى در عرصه ى خيابانى بود.

البته من به عنوان نويسنده ى اين مقاله اين منظور را ندارم كه نبايد اين حكومت را بر اندازى كرد يا در آن اصلاحات كلى انجام داد بلكه منظور بنده اين است كه ما مردم در خود و فرهنگ ديكتاتور پرورانه مان تغيير ايجاد كنيم. يعنى هم بايد به فكر از بين بردن نظام ديكتاتورى باشيم و هم به صورت موازى در خودمان و خانوادهايمان هم تغييرات اساسى بدهيم. مگر نه اينست كه سرنوشت هر مملكت دست خود مردم است؟ مگر نه اينست كه سرنوشت هر كشور در دست اعضاى خانواده ها و تك تك اعضاى جامعه است؟ آيا از خود تا به حال اين پرسش را كرده ايم كه آيا در خانواده هايمان توانسته ايم نظام دموكراتيك ايجاد كنيم يا بين اعضاى جمع دوستانمان توانسته ايم اين فضا را ايجاد كنيم. اگر اين كار را نتوانسته ايم پس چگونه اين مجموعه كه جمعيت كشور ما را تشكيل ميدهد مي تواند يك نظام سكولار يا دموكراتيك را داشته باشد!؟ اين نوع احساس مسؤوليت ميتواند كل جامعه ى ما را تحت پوشش قرار دهد تا حتى روحانيت و تمام اعضاى جامعه را به سمت و سوى دموكراسى خواهى سوق دهد. ما ميتوانيم اين حس دموكراسى خواهانه را از خودمان شروع كنيم ، اگر به عنوان پدر خانواده هستيم بتوانيم به همسر و فرزندانمان فضا بدهيم بدون اينكه خارج از موازين خانواده و قوانين و استانداردهاى جوامع داخلى و بين المللى باشد.اگر فرزند خانواده هستيم ميتوانيم در عين مشاركت با خانواده آينده خود را رقم بزنيم.اگر به عنوان مادر خانواده هستيم ميتوانيم در جايگاه خود با أگاهى و هوشيارى فضاى مناسبى را بدون حذف كردن صورت مسائل ايجاد كنيم.اگر در جمع دوستان يا همكارانمان هستيم بدون زير اب زنى و فضاى مناسب و دوستانه و كار گروهى اهدافمان را پيش ببريم اين مسائل همه وهمه به خود ما ايرانيها بر مى گردد و اين ما هستيم كه ميتوانيم سرنوشتمان را آنگونه كه شايسته اش هستيم رقم بزنيم و در پايان به قول كامبيز حسينى و سامان اربابى:
چاره حتما جز اينه كه ناله ى شبگير كنيم.

Monday, May 30, 2011

نقدي بر شبكه فارسي بي بي سي.

رسانه (مديا) جمع كلمه مديوم به معناي حمل كننده و واسطه است. همانطور كه از نام آن بر مي آيد، رسانه خبري وظيفه انتقال اخبار را به عموم جامعه و يا به جامعه هدف با هر مقياسي به عهده دارد. آنچه كه رسانه هاي خبري را از يكديگر متمايز مي كند صداقت خبري، نحوه خبر رساني و كيفيت آن است.

در اين بين رسانه هاي خبري فارسي زبان در سال هاي اخير مخاطبان فراواني در داخل و خارج آن داشته اند، از جمله مي توان شبكه فارسي بي بي سي و بخش فارسي صداي آمريكا را نام برد. هر يك از اين شبكه ها در جهت اطلاع رساني اخبار و وقايع جهان به ويژه ايران در سطح وسيع در نقطه مقابل سانسور شديد و وارونه جلوه دادن اخبار از سوي اكثر رسانه هاي داخل كشور برنامه توليد مي كنند. هر يك از اين شبكه ها سعي در نشان دادن حداكثر بي طرفي در ارائه خبر و تحليل آن دارند و كمابيش نيز در اين امر موفق اند. موضوع مورد نقد امروز سيستم افراط و تفريط يا همان عدم توازن در ارائه اخبار درست همزمان با رعايت بي طرفي مي باشد و تمركز بحث ما در مورد شبكه فارسي بي بي سي است.

شبكه فارسي بي بي سي به مديريت كنوني صادق صبا از ژانويه ٢٠٠٩ با بودجه سالانه ١٥ ميليون پوند بريتانيا شروع به كار كرد. هم اكنون حدود ١٤٠ شخص در استخدام آن هستند و روزانه از ساعت ٥ بعدالظهر تا ١ بامداد به وقت ايران برنامه پخش مي كند. با وجود داشتن بودجه دولتي، نهادي تحت حمايت روساي شبكه جهاني بي بي سي بر استقلال اين شبكه از دولت بريتانيا نظارت دارد.

متاسفانه پس از انتخابات جنجالي ژوئن ٢٠٠٩ در ايران، شبكه فارسي بي بي سي سياست خود را، لااقل طبق آنچه كه تجربه شده، بر كم و زياد كردن پوشش خبري خود درباره اتفاقات به وقوع پيوسته در ايران پس از انتخابات رياست جمهوري بنا نهاده و در مواردي به طور مقطعي تمركز بيش از حد بر موضوعاتي با اولويت پايين يا سانسور خاموش و بي سر و صداي اخبار را از خود نشان داده است. اگر از بعد فني ماجرا مانند بروز اشكالات فني، نوشتاري و گفتاري زياد در بخش هاي خبري اين شبكه بگذريم، شايد نحوه پوشش اخبار توسط بي بي سي فارسي قابل اغماض نباشد.

تمايل به رعايت بي طرفي گاه به گاه توازن اين رسانه را به هم مي زند و اعتبار آن را مخدوش مي كند. شايد نوعي سانسور مصلحتي بر جو غالب اين شبكه حاكم است كه نمونه اش را در واكنش گويندگان اخبار و مجريان برنامه هاي آن به سخنان تحليلگران مهمان مي توان ديد. انتخاب گزينشي محدود بين انبوه اخبار موثق مرتبط با ايران و تكرار پي در پي فقط تعداد انگشت شماري خبر در تمام مدت روز نيز مي تواند به خودي خود حائز اهميت باشد، چراكه با صرف اندك زماني بر جستجوي اخبار در اينترنت مي توان ده ها خبر مهم راجع به ايران را به دست آورد كه سايت هاي معتبر و تاييد شده داخلي و خارجي آن ها را ذكر نموده اند. حتي به فرض انتشار اخبار دروغ از سوي سايت هايي كه در داخل ايران به تحريف اخبار مسبوق به سابقه اند نيز مي توان خبر را به نقل از آن وبسايت يا خبرگذاري اعلام كرد. اگر دليل پخش اخبار به چنين شكل محدود دشواري تهيه گزارش تصويري براي اخبار است، اين شبكه اولويت هاي خود را فراموش كرده و اگر مسئله چيز ديگري باشد انتظار مي رود دليل آن توضيح داده شود.

نكته ديگر تفاوت فاحش بين اخبار وب سايت فارسي بي بي سي و تلويزيون آن است كه خود مي تواند بهانه عدم توانايي كارشناسان اين شبكه در تاييد برخي اخبار را از بين ببرد. با بررسي عميق مطالب درج شده در وب سايت بي بي سي فارسي اين تصور به وجود مي آيد كه به دليل عدم دسترسي توده مردم به استثناي جوانان به شبكه جهاني اينترنت بي بي سي فارسي اخبارهاي راديكال را - از ديدگاه اصلاح طلبان - در پخش تلويزيوني خود پخش نكرده يا بسيار تعديل مي كند تا قشر عظيم مردم از كم و كيف آن خبرها مطلع نباشند. شايد به تعبير بهتر تلويزيون فارسي بي بي سي كاراكتر اصلاح طلبانه دارد و نه تمايلي به تغيير بنيادين.

تمركز بيش از اندازه به مسايل افغانستان و پاكستان نيز منجر به عدم توازن خبري بي بي سي فترسي نسبت به جامعه مخاطب آن شده است. صرفنظر از زبان فارسي و اكثريت ايراني به عنوان بيننده آن شبكه، نسبت بسيار بالاي اخبار در مورد افغانستان در برابر تعداد بسيار كم خبر در مورد ايران، همچنين اختصاص برنامه هاي مختلف مثل "صفحه دو" و "به عبارتي ديگر" به مسايل افغانستان اين شائبه را در ذهن بيننده ايراني اين شبكه تداعي مي كند كه اين رسانه متعلق به وي نيست. چند روز دقت كافي است تا بيننده متوجه اين تبعيض خبري شود. براي مثال خبر عمليات انتحاري افراد وابسته به طالبن در يكي از ولايت هاي افغانستان در ابتداي اولين پخش زنده خبرهاي بي بي سي فارسي گفته مي شود اما خبري از خبر انفجار قسمتي از پالايشگاه آبادان به هنگام حضور محمود احمدي نژاد در محل كه منجر به كشته شدن حداقل چهار ايراني شده نيست در حاليكه حادثه ساعاتي پيش اتفاق افتاده و وقوع آن از سوي رسانه هاي مختلف تاييد شده است

هدف اين نقد به چالش كشيدن شبكه فارسي بي بي سي در جهت بهبود كيفيت برنامه هاي تلويزيوني اش مي باشد و اميد است مسؤلين بي بي سي فارسي به سؤالات مطرح شده پاسخ دهند. در صورت وجود هرگونه اطلاعات نادرست، حق اظهار نظر و تصحيح اطلاعات موجود در اين متن از سوي مسؤلين شبكه فارسي بي بي سي محفوظ است و از آن استقبال مي شود.

Monday, May 16, 2011

چگونه فكر مي كنيم؟

انسان ها همواره در حال فكرند: در حال صحبت كردن، هنگام انجام هر فعاليتي، موقع معامله و حتي مشاجره. آنها اغلب در حال قضاوت فكري اند بي آنكه خود بدانند و در بسياري از موارد بر اساس قضاوتشان عمل مي كنند. در ميان انبوه انسانها دسته اي نيز يافت مي شوند كه به نحوه فكر كردن خود فكر مي كنند و در صورت لزوم آن را تغيير مي دهند. اين قبيل افراد به خود اجازه مي دهند كه افكارشان رشد كرده و دائما به روز شود و به جاي تصميم گيري بر اساس استدلال هايي كه تاكنون به چگونگي شكل گيري آنها نيانديشيده باشند از قدرت خود بهره مي گيرند تا همه چيز را به پرسش بكشند.

ما از كدام دسته ايم؟ آيا شده به جاي فكر كردن به يك موضوع به نحوه فكر كردن و ساختار فكري خودمان انديشيده باشيم؟ تاكنون پيش آمده كه بي هيچ تعصبي درباره افكار خود و همچنين فكر غالب بر جامعه مان فكر كنيم يا اينكه پرسش درباره برخي موارد از قبيل موارد مذهبي و عرفي را با توجيه برتري آنچه كه به اعتقادمان خدا گفته به عقل بشري بر خود نفي كرده ايم؟

به عقيده نويسنده اين متن آنچه كه انسان را از ساير موجودات متمايز مي كند تقدس خود ساخته انسان نيست كه با طرح نظريات داروين به درستي شكسته شد، بلكه آن عنصر تفكر است كه همه چيز را مي تواند پرسش كند و در پاسخ به پرسش هايش به تحقيق بپردازد. شايد تنها قدرت انسان نسبت به ديگر موجودات و آنچه كه انسان ها را در درون خود متمايز و متفاوت مي كند خرد، قدرت تفكر و تركيب آن با نوع نگرش، قصد و انگيزه وي باشد. خواندن اين متن مي تواند اين سوال را در برابر خواننده قرار دهد كه: از خرد خود چگونه استفاده مي كنيم؟